دانلود رمان هانا و شیخ از ساحل زند
لینک مستقیم و سالم دانلود رمان هانا و شیخ از ساحل زند توضیحات مهم رمان هانا و شیخ دانلود رمان هانا و شیخ از ساحل زند که جزء محبوب ترین رمان های اختصاصی نشر مجازی پلاس رمان است فقط از طریق اپلیکیشن تخصصی رمانخوانی ما امکان پذیر است. نسخه اصلی این رمان فقط در وبسایت ما منتشر شده است و بقیه مراجع دانلود مورد تایید نویسنده نیستند. چکیده قسمتی از محتوای فایل رمان ...

لینک مستقیم و سالم دانلود رمان هانا و شیخ از ساحل زند

توضیحات مهم رمان هانا و شیخ

دانلود رمان هانا و شیخ از ساحل زند که جزء محبوب ترین رمان های اختصاصی نشر مجازی پلاس رمان است فقط از طریق اپلیکیشن تخصصی رمانخوانی ما امکان پذیر است. نسخه اصلی این رمان فقط در وبسایت ما منتشر شده است و بقیه مراجع دانلود مورد تایید نویسنده نیستند.

چکیده قسمتی از محتوای فایل رمان هانا و شیخ

رمان هانا و شیخ یک عاشقانه ی پر ماجرا از عشق یک تاجر میلیاردر مصری به دختر شریک آمریکاییش است.

هدف نویسنده از نوشتن رمان هانا و شیخ

هدفم از نوشتن رمان هانا و شیخ دور کردن ذهن برای ساعتی از دنیای واقعی است.

قسمتی از محتوای فایل رمان هانا و شیخ

در رمان هانا و شیخ میخوانیم که عثمان‌ یک مولتی میلیاردر مصری، عاشق خواهر کم سن شریک آمریکائیش میشه. دختری که تازه هجده ساله شده اما عثمان میخواد هانا رو جذب خودش کنه تا مادر وارث آینده عمارت احد باشه حالا به هر قیمتی که شده! حتی با وجود مخالفت پدر هانا یا سنگ اندازی های خاندان مسلمان مصری و معتقدش…

مقدمه رمان هانا و شیخ

رمان هانا و شیخ یک عاشقانه پر ماجرا از عشق شیخ عثمان مصری. مردی مسلمان با رسومات سفت و سخت به خواهر کوچیک شریک آمریکایش… دختری که فقط هجده سال سن داره و خانواده ای که به هیچ وجه موافق این ازدواج نیست اما شیخ عثمان هرگز از چیزی که بخواد نمیگذره …

ساحل زند

قسمت منتخب رمان هانا و شیخ

عثمان…امیدوارم ترافیک خسته ات نکرده باشه
با وجود خستگی لبخندی زدمو گفتم
– زیاد بود اما بهتر از گوش دادن به حرف های مشاور مالیم بود
هارولد خندید و دست دادیم
با پدرش هم دست دادم و منو به سمت خونه راهنمایی کردن
پدرش اکثرا در جلسات ما حضور داشت
هرچند این هارولد بود که مدیر هولدینگ بود اما مالک اولیه و اصلی پدرش بود
وارد خونه شدیم که به طرز عجیبی بزرگ تر از اونی بود که انتظار داشتم از نشیمن رد شدیم تا به سمت پذیرایی بریم
صدای خنده و جیغ چند نفر می اومد و هارولد به پنجره اشاره کردو گفت
– بابت سر و صدا شرمنده . هانا و دوستاش یه استخر پارتی کوچیک گرفتن و میدونی دیگه این بچه هارو نمیشه هیچ رقمه بیرون کرد
هممم آرومی گفتم و به پنجره بزرگ قدی که به سمت حیاط پشتی خونه بود نگاه کردم
استخر نسبتا کوچیکی بود و چند دختر و پسر با مایو و تیوپ های بادی اطراف استخر بودن
تو مصر و تو خاندان ما از این خبرا نبود و نوجون ها انقدر فرصت و قدرت انتخاب نداشتن که بخوان استخر پارتی بگیرن اونم وقتی تو خونه یه مهمون در حد من هست !!!

نویسنده این رمان هستید و درخواست حذف آن را دارید؟
https://plusroman.ir/?p=1090
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پلاس رمان " میباشد.