دانلود رمان تو یه اتفاق خوبی از مهری هاشمی

دانلود رمان تو یه اتفاق خوبی از مهری هاشمی

دانلود رمان تو یه اتفاق خوبی از مهری هاشمی موضوع اصلی رمان تو یه اتفاق خوبی : سپاس واسه گرفتن انتقام مادرش دست به کارایی میزنه که به شدت آزار دهنده‌ست.   قسمت منتخب رمان تو یه اتفاق خوبی : کلافه از بهم‌ ریختگیِ کارها برگه‌های جلوی دستم رو پخشِ زمین می‌کنم و فریاد می‌زنم: – لعنت به همه تون. مهرشاد نگاهی به اتاقِ بهم ریخته می‌ندازه ...
رمان مه ربا

رمان مه ربا

رمان مه ربا از مهری هاشمی یک رمان در ژانرهای رمان طنز – کمدی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1401 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر مهری هاشمی، رمان مه ربا : خیره به چشم‌های درشتش که توی تاریک روشن اتاق عجیب برق می‌زد، سرم رو جلو بردم و لبم رو به ...
رمان افسون سردار

رمان افسون سردار

رمان افسون سردار از مهری هاشمی یک رمان در ژانرهای رمان عاشقانه|رمان مافیایی می باشد که سال 1401 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: بیایید نگاهی بندازیم به شروع رمان افسون سردار اثر مهری هاشمی : صورتم رو تو‌ یقه‌ی پالتویِ قرمز آیناز که به اجبارش پوشیدم، فرو کرده بودم و داشتم از سرما یخ می‌زدم. تو همون حالت چشم‌هام ...
رمان معانقه

رمان معانقه

رمان معانقه از مهری هاشمی یک رمان در ژانرهای رمان عاشقانه می باشد که سال 1402 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر مهری هاشمی، رمان معانقه : باورم نمی‌شد تو این هوا، تو این ساعت از روز اینجا، تو همچین محیطی منتظر آدمی بودم که حتی نمی‌دونستم چه شکلیه و قراره با ...
رمان تو یه اتفاق خوبی

رمان تو یه اتفاق خوبی

رمان تو یه اتفاق خوبی از مهری هاشمی یک رمان در ژانرهای رمان انتقامی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1398 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر مهری هاشمی، رمان تو یه اتفاق خوبی : کلافه از بهم‌ ریختگیِ کارها برگه‌های جلوی دستم رو پخشِ زمین می‌کنم و فریاد می‌زنم: – لعنت به همه ...
دانلود رمان افسون سردار از مهری هاشمی

دانلود رمان افسون سردار از مهری هاشمی

لینک مستقیم و سالم دانلود رمان افسون سردار لینک مستقیم و سالم دانلود رمان های مهری هاشمی رمان عاشقانه ، رمان مافیایی ، رمان ازدواج اجباری سرآغاز رمان صورتم رو تو‌ یقه‌ی پالتویِ قرمز آیناز که به اجبارش پوشیدم، فرو کرده بودم و داشتم از سرما یخ می‌زدم. تو همون حالت چشم‌هام رو به اطراف چرخ دادم، یه کوچه‌ی تاریک با یه تیر چراغ برق ...
موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پلاس رمان " میباشد.