دانلود رمان محکمه 1 از راضیه درویش زاده

دانلود رمان محکمه 1 از راضیه درویش زاده

دانلود رمان محکمه 1 از راضیه درویش زاده موضوع اصلی رمان محکمه 1 : سرگذشت دختری تنها که برای امرار معاش زندگی تن به صیغه شدن با مردهای پولدار میده.   قسمت منتخب رمان محکمه 1 : “بهمن سال 1398” چشم‌هام به تاریکی عادت کرده بود و میتونستم درست ببینمش تقلا کردم دستهام رو که به دسته ی صندلی چوبی بسته بود ببندم و از زیر ...
دانلود رمان حکم امیر از راضیه درویش زاده

دانلود رمان حکم امیر از راضیه درویش زاده

دانلود رمان حکم امیر از راضیه درویش زاده موضوع اصلی رمان حکم امیر : سرگذشت دختری روستایی که به اجبار، همسر پسر خان میشه.   قسمت منتخب رمان حکم امیر : نیش خندی زد. -خیلی توهمی هستی آهو. ضربه ی به سینه ی امیر زد. -آهو نه آهو خانوم. به یک باره انگشتهای محکم و کشیده ی مردانه ش را دور مچ دست ظریف آهو که روی سینه ش ...
رمان ازدواج سیاه

رمان ازدواج سیاه

رمان ازدواج سیاه از راضیه درویش زاده یک رمان در ژانرهای رمان آسیب اجتماعی|رمان اجتماعی|رمان پلیسی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1399 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: عصبی چشم بست و گفت: -به منم بگو.. نیش خندی زد و به پناه که هنوز گریه می کرد نگاع کرد. -مثل مادرش زبون داره و خفع نمیشه.. امیر با حرص آرام لب ...
رمان مجمع الناز

رمان مجمع الناز

رمان مجمع الناز از راضیه درویش زاده یک رمان در ژانرهای رمان اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1394 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: صداش بالا رفت. -بدرک گفتم بشین، دیشب خواستم حرف بزنم در رفتی پس بشین. چند نفری که نزدیکمون بودن به سمته ما برگشتن، اخم هام رو تو هم کرد نشستم. -خب بابا چه خبرته؟ با حرص زیر چشمی ...
رمان دو جلدی محکمه

رمان دو جلدی محکمه

رمان دو جلدی محکمه از راضیه درویش زاده یک رمان در ژانرهای رمان اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1399 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: چشم هایش به تاریکی و بو ی نم اتاق کوچکی عادت کرده بود که در صدای در آهنی اتاق رعشه به تنش انداخت. دست به زمین زد و از جایش بلند شد. -چی از ...
رمان عروس من

رمان عروس من

رمان عروس من از راضیه درویش زاده یک رمان در ژانرهای رمان آسیب اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1400 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: وحشت داشتم از اینکه عکسو برگردوندم و ببینم عکسِ تبسمِ هموون کسی که عشقش ته قلبم محمد علی نشسته.. با چشم‌های اشکی دستهای لرزوون و وجودی سراسر وحشت عکسو رو چرخوندم نگاهم ...
رمان حکم امیر

رمان حکم امیر

رمان حکم امیر از راضیه درویش زاده یک رمان در ژانرهای رمان اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1401 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: نیش خندی زد. -خیلی توهمی هستی آهو. ضربه ی به سینه ی امیر زد. -آهو نه آهو خانوم. به یک باره انگشتهای محکم و کشیده ی مردانه ش را دور مچ دست ظریف آهو که روی ...
رمان آیه و عالیجناب

رمان آیه و عالیجناب

رمان آیه و عالیجناب از راضیه درویش زاده یک رمان در ژانرهای رمان اجتماعی|رمان انتقامی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه می باشد که سال 1401 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: چشم هاش به خون نشسته بود حالا دیگه جدی جدی دیونه شده بود با صدای خش دار و پر غیظی گفت: _میخواستی انتقام پژمان رو بگیری؟ با دست آزادم سعی کردم دستش ...
رمان معشوقه پاشا

رمان معشوقه پاشا

رمان معشوقه پاشا از راضیه درویش زاده یک رمان در ژانرهای رمان آسیب اجتماعی|رمان اجتماعی|رمان خانوادگی|رمان عاشقانه|رمان مافیایی می باشد که سال 1402 در اپلیکیشن پلاس رمان منتشر شده است. قسمت منتخب رمان: سری تکون داد و دوباره دست برد توی جیب۰ شلوارش و جعبه سیگارش رو در آورد.. توی این هیری وری نگاهم افتاد به جعبه ی سیگار استیلش که معلوم ...
دانلود رمان معشوقه پاشا از راضیه درویش زاده

دانلود رمان معشوقه پاشا از راضیه درویش زاده

لینک مستقیم و سالم دانلود رمان معشوقه پاشا از راضیه درویش زاده چکیده قسمتی از محتوای فایل رمان معشوقه پاشا : سرگذشت دختری در خانواده معتاد که مادرش رو از دست داده و توسط پدر و برادرش در قمار فروخته شده.   قسمت منتخب رمان معشوقه پاشا : سری تکون داد و دوباره دست برد توی جیب۰ شلوارش و جعبه سیگارش رو در آورد.. توی ...
دانلود رمان ازدواج سیاه از راضیه درویش زاده

دانلود رمان ازدواج سیاه از راضیه درویش زاده

لینک مستقیم و سالم دانلود رمان ازدواج سیاه از راضیه درویش زاده چکیده قسمتی از محتوای فایل رمان ازدواج سیاه : داستان یک ازدواج صوری است.   قسمت منتخب رمان ازدواج سیاه : سرم گیج می رفت اما صدای خنده هام لحظه یی قطع نمی شد. -واوو بنی ببین ارتفاع رو..بپرم؟ بنیامین که مثل من‌سر حال خودش نبود با خنده گفت: -بپر آره.. چشم هام‌رو محکم‌روی گذاشتم و جیغ ...
موضوعات
ورود کاربران
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پلاس رمان " میباشد.